زمان همان قدر که میشود مرهم دل آدم باشد،میتواند روانت را خراب و آرامشت را بهم بریزد

میشود بعد از یک بحران فکر کنی گردش مکانیکی و تکراری ساعت که

دست دراز و کوتاه هیچکس نمیتواند چوب لای چرخش کند چه اجبار دل نشینی ست،

اما درست اولین قدم بعد از این سبک سری لذت بخش صدای حرکت

بی رحمانه ی چرخدنده هایی ست که دلهره ی ادامه ی هستی را یاد آوری میکند.

دلهره ی اینکه هزار و یک بحران بی شباهت به هم دیگر مانده که نمیکُشد،

که لبریزت میکند بعد مجبورت میکند ادامه دهی،بایستی و تحمل کنی.

فلاسفه ترسناک ترین تعریف را از زمان دارند:

زمان وجود ندارد بلکه با آغاز و پایان یک اتفاق معنا میابد.


مشخصات

آخرین جستجو ها